بزرگترین کانال

خرید ساعت مچی

|

صفحات پاپ آپ popup window


قالب وبلاگ

ل

کد حرکت متن دنبال موس قالب وبلاگ

گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ

/بیو گرافی/
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

بیوگرافی بهاره رهنما + عکس


بیوگرافی بهاره رهنما + عکس

 

نام: بهاره 
نام خانوادگی : رهنما
تاریخ تولد: 1352/9/10
محل تولد : اراک
تحصیلات :  لیسانس ادبیات فارسی و حقوق قضایی 
همسر: پیمان قاسم خانی نویسنده

------------------------------------------------------------------------
بهاره رهنما در 10 آذر سال 1352 در هزاوه از توابع استان مرکزی متولد شد . وی لیسانس ادبیات نمایشی و فوق لیسانس حقوق قضایی را از دانشگاه آزاد گرفته است. او همسر پیمان قاسم خانی نویسنده سینما و جاری(زن برادر شوهر) شقایق دهقان بازیگر سینما و تلویزیون می‌‌باشد. او یک دختر به نام پریا قاسم خانی دارد . برای اولین بار با فیلم افعی به سینما‌ آمد. سپس با همسرش در فیلم عاشقانه بازی کرد. او در سال 1380 بازی در یک فیلم کمدی نان و عشق و موتور هزار را تجربه کرد که نشان از توانایی او در زمینه فیلمهای کمدی داشت.

فیلم‌های سینمایی
    افعی
    عاشقانه
    غزال
    بادام‌های تلخ
    بچه‌های بد
    نان، عشق و موتور هزار
    گاوخونی
    توفیق اجباری
    ده رقمی
    دایره زنگی
    شبانه
    چارچنگولی
    ماجراهای اینترنتی
    پوپک و مش ماشاالله
    ما سه نفر
    سن پطرزبورگ
    ورود زندها ممنوع
    بعد از ظهر سگی سگی
    ورود آقایان ممنوع
    عروسک (فیلم) عروسک
    هرچی خدا بخواد
    زنان ونوسی، مردان مریخی
    جرم
    خنده در باران
    بچگیتو فراموش نکن

تئاتر
    1375 - تله تئاتر «ای نسیم باران»
    1379 - تله تئاتر پیش از آشنایی
    1384 - تئاتر پنجره‌ها
    1387 - خدای کشتار
    1388 - هاملت با سالاد فصل 
    1390 - می خواهم با میوسوو ملاقات کنم
    1390 - فیل - کارگردان
    1390 - تراس - کارگردان
    1391 - گروتسکی بر تبار شناسی دروغ و تنهایی 
    1391 - خیال های جاده جاجرود - تهران
    1391 - این تابستان فراموشت کردم


سریال‌های تلویزیونی

    بازگشت به خانه             1375
    داستان یک شهر            1379
    ملاصدرا                       1379         
    من یک مستأجرم           1382
    زیر زمین                      1385
    کتاب فروشی هدهد       1385
    مرد هزار چهره              1387
    مامور بدرقه                  1387
    گاوصندوق                   1388  
    چک برگشتی              1390
    خداحافظ بچه               1391

تله‌فیلم
    بازی 

فیلمنامه
    شبهای برره(یکی از نویسندگان)
    باغ مظفر(یکی از نویسندگان)
    شمس العماره(یکی از نویسندگان)

شبکه نمایش خانگی

    شام ایرانی

 


 






تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/1/21 | 9:3 عصر | نویسنده : احسان | نظرات ()

 

 بیوگرافی طناز طباطبایی:

طناز طباطبایی متولد 20 ادیبهشت 1362 در محله ی نیاوران است ،یک خواهر دارد که بزرگتر از اوست و به خواهرش خیلی علاقه مند است ،مجرد است، کارگردانی تئاترخوانده،با موسیقی آشنایی دارد و گیتار می زند ،مدتی هم کار نقاشی میکرد ،پدرش نیز در زمینه ی موسیقی فعالیت دارد ،در کلاسهای آزاد بازیگری شرکت کرده بود که هنوز یک ماه از کلاسهایش نگذشته بود برای بازی در جوانی انتخاب شد و اولین بازی خود را در سال 80 انجام داد ،بعد از آن به هنر علی الخصوص بازیگری علاقه مند شد و در رشته تئاتر تحصیل کرد ،از فعالیتهای هنری اش عبارتند از: میوه ممنوعه ،پسر تهرونی ،صداها ،میزاک ،جعبه موسیقی ،چهار انگشتی ،دیشب باباتو دیدم آیدا و….

 

مصاحبه با طناز طباطبایی در ادامه مطلب

 

اولین کار هنری تان چه بوده است؟

 

سال 80 سریالی با سعید سهیلی با نام «جوانی» کار کردم که درآنجا 18 سالم بود که البته هیچ تجربه بازیگری نداشتم، حدود 5 سال است که کار میکنم اما درطول این دوسال اخیر بود که سینماییها و سریال را کارکردم.
 
میوه ممنوعه چندمین کار تصویریتان به حساب می آید؟

 

 

از نظر تصویری اولین اما اگر بخواهم حرفه ای بگویم سه کار سینمایی قبل ازاین سریال داشته ام . «در چشم باد»، «چهارانگشتی»، «جعبه موسیقی» که هیچ کدام هنوز اکران نشده اند.
 
یعنی این اولین کار تلویزیونی ات محسوب می شود؟

 

 

بله میوه ممنوعه اولین کار تصویری و سریالم محسوب می شود.
 
غیر از این سریال، پیشنهاد تلویزیونی دیگری داشتید؟

 

 

پیشنهاد تلویزیونی داشتم اما چون علاقه به سینما داشتم تمرکزی روی پیشنهادات تلویزیونی نمی کردم امازمانی که فتحی این پیشنهاد را داد به علت علاقمندی به ایشان حضور دراین سریال را پذیرفتم.
 
کاربا فتحی چگونه بود؟

 

 

فوق العاده بود، ایشان بسیار کارگردان باهوش و خلاقی هستند ومن به عنوان بازیگر از بازی در

کار ایشان لذت بردم وخیلی تجربه آموختم .
 
یعنی دستت را برای اظهار نظر یا بداهه گویی باز می گذاشت؟

 

 

چون زمان کافی نداشتیم و برای اینکه باید سریال را به پخش برسانیم دستم باز نبود; من برای اینکه بیشتر از چند برداشت بازی کنم یا خودم حر کتی را بازی کنم، زمان نداشتیم، فتحی هم اعتقاد داشتند که این کار باید به پخش برسد و به روش های خودش که روش های سالمی هم برایم بود این بازی را می گرفتند و نتیجه کارهم خوب درآمد.
 
کار با بازیگران حرفه ای چگونه بود؟

 

 

بازیگران حرفه ای ازجمله نصیریان و خیراندیش به دلیل اینکه بیشتر با این دو نفر بازی داشتم این میدان را به من که به عنوان یک بازیگر جوان بودم می دادند، که بتوانم در کنارشان بازی کنم و احساس آرامش داشته باشم وهیچ ترسی از حضور درکنار این دوبزرگوار نداشته باشم و سعی می کردم در کنار این بزرگان که بازی می کنم تمام تلاشم را بکنم.
 
معیارتان برای ا نتخاب نقش چیست؟

 

 

ویژه بودن کاراکتر و یک سری حرف هایی که کاراکترهای دیگر نمی توانند آنها را بزند; اما این آدم در سریال میوه ممنوعه با جسارت خودش این حرف ها را می زند، یا متفاوت بودن این نقش با بقیه نقش ها به لحاظ تفکر و همین طور جسارتی که دارد درواقع برای انتخاب نقش غزاله معیار و انتخابم این مسائل بود.
 

 

کلا معیارتان برای نقش غزاله این بود یا نه برای هر نقشی معیارتان این است؟

برای غزاله این معیار بود! اما نقش های متفاوت وابسته به حال و هوای آن فیلم و داستان است، نمی توانم بگویم که شیوه انتخاب ثابتی یا شیوه کار ثابتی دارم، نه! بلکه بستگی به فیلمنامه دارد.
 
از بازی دراین سریال چه احساسی دارید؟

 

 

خیلی راضیم!
 
از سختی های کار بگویید؟

 

 

سختی های کار وحشتناک بود! عوامل فنی کار خیلی زحمت می کشیدند و خسته می شدند. زیرا کارآنها بدنی بود باید در عرض دوماه این کار را به پخش می رساندیم. استرس روانی رساندن به پخش برای بازیگرها وبقیه عوامل خصوصا فتحی از یک طرف و از طرفی دیگر دوست داشتیم که درعین خوب بازی کردن با یک آرامش درونی این کار را انجام دهیم . تلفیق استرس و آرامش مشکل بود، اینکه ما سرصحنه استرس داشتیم که امشب باید این سکانس تمام شود و ازیک طرف باید این آرامش را می داشتیم که کار خوب تمام شود، ولی با درایت و مدیریت فتحی، باعث شد که یک کار خوبی انجام دهیم و این انرژی مثبت باعث شده بود که پشت صحنه خوبی داشته باشیم و همه با انرژی کار کنیم; کار خستگی های خودش را داشت! بچه ها روزانه 16 الی 17 ساعت کار می کردند، در کنار این سختی الان که واکنش مردم را نسبت به کار می بینم خیلی از انرژی های رفته دوباره برگردانده می شود.
 
کار فشرده چقدر می تواند مخاطب داشته باشد؟

 

قطعا دارد! میوه ممنوعه به عنوان یک سریال تلویزیونی در بین مجموعه های تلویزیونی نباید از لحاظ بازی و کارگردانی باهم مقایسه کنیم بلکه باید درحد کارهای ماه رمضانی که سریال رادر سی قسمت و در عرض دوماه به پخش می رسانند، مورد ارزیابی قراردهیم. همانطور که دست کارگردان کار در ساخت و پرداخت خیلی از مسائل بسته بود و تایم نداشت که اضافه تر بگیرد، درواقع بازیگران هم مجبور بودند خیلی سریع کار کنند و کار را به پخش برسانند. این سریال در مقایسه با دیگر سریال های ماه رمضان مخاطب خوبی به دست آورد.
 
چقدر صدا و گریم در بازی بازیگر تاثیر می گذارد؟

 

البته گریم و صدا هرکدام بحث خود را دارد ولی، من به عنوان بازیگر باید بازی خودم را بکنم گاهی گریم هم می تواند کمک کند. چهره پردازی در جایگاه خودش خیلی خوب است و می تواند کمک کند، اما به عنوان بازیگر خیلی اعتقاد ندارم چهره پردازی به بازی کمک کند، خصوصا دراین سریال که هیچ کدام چهره پردازی خاصی نداشتیم و همه خودمان بودیم که یک چهره پردازی متعادل سازی بود.
 
خودتان سریال را دیدید؟

 

 

بله
 
به عنوان یک مخاطب چه نقاط قوت یا ضعفی از این سریال می بینید؟

 

معمولا افرادی که برای کارشان تلاش می کنند نسبت به آن کار غیرت نشان می دهند. من به عنوان یکی از عوامل این فیلم وقتی شرایط سخت کار را می بینم می توانم بگویم به نظرم بهترین چیزی بوده که می توانست در بیاید واز کل سریال راضی ام! ولی در جایگاهی نیستم که بخواهم نقد کند زیرا به کار خود غیرت دارم و در موردش نمی توانم صحبت کنم، بهتراست این نقد و بررسی ها را به دیگران واگذارم.

 

 
 

 

چقدر بازی نقش مقابل (نیما رئیسی) در بازی شما تاثیر داشت؟

 

به نظرمن خیلی تاثیر گذاشت، سکانس هایی که در مقابل نصیریان و خیراندیش بازی داشتم، کاملا این احساس را می کردم که این عزیزان انرژی های زیادی به من هم منتقل می کنند، لذا ناخودآگاه اگر بازی من نقص داشت. یک دفعه ده پله بالا می آمدم به خاطر اینکه من هم پاسخ این انرژی را به همان شدت می دادم، بازی نیما رئیسی خیلی خوب بود.
 
بازی خوب شما در این سریال چشمگیر بود; این مساله توقع مخاطب را بالا می برد چه تمهیداتی اندیشیده ای که توقع مردم را برآورده کنی؟

 

 

 

باید دوچندان تلاش کنم تا بتوانم به این توقع جواب مثبت دهم، قطعا در کار بعدی ام باید چند

پله قوی تر ازاین سریال ظاهر شوم.
 
در کار سینمایی و سریال بازی داشته اید چه تفاوتی یا شباهت هایی در بین نقش هایی که ایفا کرده ای بوده است؟
 

 

 

 

اعتقادم براین است که هر کاراکتری که یک بازیگر بازی می کند دنیای روانی خاصی برای خود دارد، در چهار انگشتی کاراکتری را بازی کردم، هرچند کوتاه بود ولی کاراکتر یک دختر معتاد را بازی کردم که خیلی اثرگذار بود.
 
علاقه تان به سینما بیشتر است یا تلویزیون؟
 

 

علاقه من به سینما است . سینما سبک بازی و ژانرو مدل متفاوتی از بازی را می طلبد، نمی توانیم این دو را با هم مقایسه کنیم زیرا شبیه به هم نیستند. ولی علاقه ام بیشتر به سینما است و عاشق پرده نقره ای هستم و از این به بعد هم بیشتر برای علاقه ام تلاش می کنم.
 
کدام یک از صحنه میوه ممنوعه به دلتان نشست؟
 

 

 

 

در قسمت دوم کار که خیراندیش وارداطاق من می شود و من خود را حبس کرده ام و می خواستند که مرا راضی کنند که از ازدواج منصرف شوم، فکر می کنم آن سکانس ارتباط مادر و دختر خیلی ارتباط واقعی بود و ارتباطی که به دل تماشاچی نشست و خیلی باورپذیر بود، آن را خیلی دوست داشتم و یک سکانس دیگری بود که حتی در تمرین هایی که داشتم ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری می شد زمانی بود که من بعد از ازدواج در خانه خودم هستم و پدرم می آید که مرا به خانه برگرداند، اما من نرفتم و ایشان مرا نفرین می کند و می گوید که بدون دعای شب برای تو روزم روز نمی شد و بعد می گوید که تو خیر نمی بینی بابا ! این جمله را که گفتند من واقعا احساس کردم چقدر این حرف سنگین است و آنجا احساس کردم با تمام وجودم از حاج یونس شرمنده شدم. این سکانس را دوست دارم
 
شباهت شما به خانم طباطبایی زیاد است شما نسبتی با بهنوش طباطبایی ندارید؟
 

 

 

 

با هیچ کدام از خانم ها و آقایان طباطبایی در سینما و تلویزیون کشور نسبت فامیلی ندارم.
 
به غیر از کار هنری کار دیگری هم دارید؟
 

 

دانشجوی رشته تئاترم و کارگردانی تئاتر می خوانم و در کنارش موسیقی هم کار می کنم

 

 






تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/1/21 | 9:0 عصر | نویسنده : احسان | نظرات ()

 

بیو گرافی نیلسون کوریا

نیلسون کوریا جونیور نام کامل مردی است که این روزها تبدیل به بازیکن محبوب هواداران سرخ شده و با هر اتفاقی کاملا بی دلیل و به صورت "واقعا" خودجوش تشویق می‌شود. او می‌گوید می خواهد تا 40 سالگی به فوتبال ادامه دهد و دوست دارد همچنان در پرسپولیس بماند.
بولتن نیوز ، دروازه بان 37 ساله و البته آماده پرسپولیس ساعتی در منزل شخصی‌اش با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به گفت وگو نشست و درباره همه چیز صحبت کرد. از آرزوهای دورش برای بازی در تیم ملی برزیل، خداحافظی مهدوی کیا از فوتبال، دوران بازیگری‌اش در اروپا، خانواده دوستی خود و احساسش درباره ایران صحبت کرد.
  • از آغاز دوران بازیگری‌ات بگو.

من فوتبالم را در برزیل شروع کردم. ویتوریا نخستین تیم من بود. یکی از باشگاه‌های بزرگ برزیل است که خیلی از بازیکنان خوب این کشور را به فوتبال معرفی کرده است و بازیکنان آینده‌دار زیادی را تربیت می‌کند. از طریق همان تیم ویتوریا بود که من توانستم به تیم‌های ملی زیر 17 ، 21 و 23 سال برزیل راه بیابم. 7 سال در این تیم بودم. در حال حاضر این تیم در لیگ دسته یک برزیل حضور دارد. از سن 17 سالگی در تیم اصلی بازی می‌کردم. در آن زمان "دیدا" دروازه‌بان اصلی تیم بود و دو سال از من بزرگتر بود. سالی که من به این تیم رفتم نایب قهرمان برزیل شدیم. در بازی پایانی به پالمیراس باختیم که خیلی از بازیکنانش در تیم ملی برزیل حضور داشتند. واندرلی لوکزامبورگو در آن زمان سرمربی پالمیراس بود و بازیکنانی مثل ریوالدو و مازی در این تیم بازی می‌کردند. فصل بعد دیدا به کروزیرو رفت و من با 18 سال سن دروازه‌بان اول ویتوریا شدم. 7 سال در این تیم حضور داشتم و 5 بار با ویتوریا قهرمان شدم که سه بار در لیگ استانی بود. بعد از 7 سال خواستم فضای جدیدی را تجربه کنم و هوایی عوض کنم به تیم سانتاکروز رفتم. در سال 2005 به تیم نائوتیکو و کمترین مدتی که در یک تیم ماندم در همین تیم بود. بعد از 6 ماه به ویتوریا گیمارش رفتم. در 4 تیم آخرم یعنی سانتاکروز، آمریکانو، نائوتیکو و ویتوریا گیمارش همیشه یک بازیکن محبوب بودم حتی سانتاکروز و نائوتیکو چند وقت پیش تیم منتخب 10 سال گذشته خود را انتخاب کردند که من هم در این تیم‌ها حضور داشتم.

nilson

  • تقریبا با دیدا هم‌دوره بودی. او چند سال بعد به دروازه‌بان اول برزیل تبدیل شد اما چه شد که نیلسون نتوانست بعد از حضور در تیم ملی جوانان هم به سلسائو دعوت شود؟

حضور در تیم ملی فرصتی است که ممکن است برای هر بازیکنی پیش بیاید. دیدا این شانس را داشت. او بعد از اینکه از تیم ما رفت به کروزیرو منتقل شد و بعد از آن هم توانست به میلان برود. همان سالی که من در تیم ملی جوانان بودم قهرمان شدیم و می توانستم بعدا این شانس را داشته باشم که بازهم به تیم ملی دعوت شوم. اما دیدا در یک تیم مطرح‌تر بود که طرفداران بیشتری هم داشت و توانست به تیم ملی دعوت شود.

  • با توجه به این مسائل وقتی به گذشته فکر می‌کنی آرزو نداشتی که بیشتر در تیم ملی برزیل بازی می‌کردی؟

در زندگی‌ام هیچ وقت به گذشته فکر نمی‌کنم و همیشه نگاهم به آینده است. زمانی که در تیم ملی جوانان برزیل حضور داشتم خیلی دوست داشتم که بتوانم بیشتر برای این تیم بازی کنم اما نشد و من از قطار جا ماندم. در آن سالی که می‌توانستم جایگاه خود را در تیم ملی تثبیت کنم ویتوریا آن طور که باید خوب نتیجه نگرفت و در همان سال دروازه‌بان‌هایی مثل هلتون آرودا که الان دروازه‌بان پورتو است و ژولیو سزار به فوتبال برزیل معرفی شدند و شاید همان جا بود که من از رسیدن به تیم ملی جا ماندم.

  • پس از این موضوع ناراحت نیستی که بیشتر نتوانستی در تیم ملی برزیل حضور داشته باشی؟

نه، همان طور که گفتم دیگر به گذشته فکر نمی‌کنم. اگر بد بودم الان نمی‌توانستم در 37 سالگی همچنان دروازه‌بانی کنم. ویتوریا گیمارش تیم بزرگی است که طرفداران زیادی دارد و انتظارات از بازیکنان بالاست. بازیکنان بزرگ زیادی به این تیم آمدند و پس از یکی دو سال رفتند اما من توانستم 7 سال در این تیم بمانم. خوشبختانه همه از عملکرد من راضی بودند. الان فقط می‌توانم خدا را شکر کنم که همچنان آماده هستم.

  • الگویت در دروازه‌بانی چه کسی بود؟

دوستان دوران بچگی‌ام تعجب می‌کردند که من چطور دروازه‌بان شدم. در آن زمان هر وقت بازی می‌کردیم من مهاجم بودم. اما همیشه در حمله حواسم به دروازه‌بان‌ها بود و دوست داشتم تجربه کنم که دروازه‌بانی چه حسی دارد. دروازه‌بان‌های زیادی را دوست داشتم. دیدا همیشه دوست خوب من بود. از دروازه‌بان‌هایی مثل تافارل و دینوزوف خیلی خوشم می‌آمد. قبل از اینکه به همراه دیدا در تیم ویتوریا بازی کنم بازی تافارل و میشل پردوم از نظر تکنیکی الگوهای من بودند. وقتی که با دیدا همبازی شدم او تبدیل به الگویی خوب برای من شده بود.

  • بهترین دروازه‌بان حال حاضر جهان از نظر تو چه کسی است؟

بدون شک بوفون. ادوین فن درسار هم دروازه‌بان بسیار خوبی بود و الان هم پیتر چک عالی است. اما بوفون چیز دیگری است. مثل بازیکنان است، خیلی بازیکن خوب در جهان داریم مثل رونالدو و... اما مسی از همه بالاتر است. بوفون هم در دروازه‌بان‌ها همین وضعیت را دارد.

  • به دوران حضورت در پرسپولیس برسیم. چه شد که پیشنهاد این تیم را قبول کردی؟

من به طور غیر مستقیم از طریق ژوزه دعوت شدم که به پرسپولیس بیایم. اهداف خود را طوری برنامه‌ریزی کرده بودم که فوتبالم را در همان ویتوریا گیمارش تمام کنم اما در اروپا وضعیت اقتصادی کمی به هم ریخته بود. تا پیش از آنکه مدیر باشگاه ما عوض شود، روز هشتم هر ماه بدون اینکه نیاز باشد به حسابت نگاه بیندازی، حقوقت تمام و کمال پرداخت می‌شد. اما در دو سال اخیر مشکلاتی در پرداخت پول بازیکنان به وجود آمد و این نه تنها مشکل من بلکه مشکل همه بازیکنان بود. بازیکنانی که کمی حقوق‌شان بالاتر بود وضعیت سخت‌تری داشتند. باشگاه به ما پیشنهاد داد که اگر می‌خواهید، فصل بعد هم در ویتوریا بمانید اما نصف حقوق سال قبل را می‌گیرید. باشگاه همچنین به من گفت که اگر از تیم دیگری پیشنهاد دریافت کردی که برایت مناسب بود و تمایل داشتی بروی، ما هم با رفتن تو هیچ مخالفتی نمی‌کنیم. آن‌ها گفتند به خاطر زحماتی که برای ما کشیده‌ای، مشکلی با جدایی‌ات نداریم.

  • پس خدا مانوئل ژوزه و پرسپولیس را سر راه تو قرار داد!

شک ندارم که خدا کمکم کرد. خدا این در را برای من باز کرد تا به پرسپولیس بیایم.

  • در طول بازی انگار عصبانی به نظر می‌رسی.

من می‌دانم که باختن چه معنی و حس و حالی دارد اما هیچ وقت دوست ندارم ببازم. همیشه دوست دارم برنده باشم. در طول 90 دقیقه به خودم می‌گویم که باید بجنگم. سعی می‌کنم از همه لحاظ از خودم مایه بگذارم تا پیروزی برای تیم ما باشد. با بازیکنان صحبت می‌کنم، سر آن‌ها داد می‌زنم، دوست دارم در آخر بازی برنده از زمین خارج شوم. با این حال اگر برنده نشدم دوست دارم با داور دست بدهم و آن بازی را فراموش کنم. دیگر به آن بازی نمی‌کنم اما تا وقتی که بازی تمام نشده و درون دروازه هستم، محکم بازی می‌کنم و نهایت تلاشم را برای پیروزی انجام می‌دهم. هرچه در توان دارم می‌گذارم تا تیمم بازی را ببرد.

  • در چند بازی اخیر محوبیت زیادی بین هواداران پرسپولیس پیدا کرده‌ای. حتی زمانی که موقعیتی روی دروازه حریف پیش می‌آید، تماشاگران تو را تشویق می‌کنند.

(می‌خندد) نمی‌دانم علتش چیست. این را باید از تماشاگران بپرسید. خیلی خوشحال می‌شوم که آن‌ها اینقدر به من محبت دارند. این موضوع انگیزه‌ای برای من می‌شود که در هر بازی بهتر بازی کنم و وظایفم را در زمین بهتر انجام دهم.

  • به نظر می‌رسد جدیتی که در بازی از خودت نشان می‌دهی و صحبت‌هایی که در طول بازی با مدافعان تیم و همچنین داور انجام می‌دهی باعث شده که اینچنین میان هواداران پرسپولیس محبوب شوی.

کارهایی را که در طول بازی انجام می‌دهم همه برگرفته از درونم هستند. کاری نمی‌کنم که الکی بقیه را خوشحال کنم یا بخواهم برای کسی فیلم بازی کنم. نمی‌توانم در طول بازی ساکت و آرام باشم و هیچ چیزی نگویم. باید عملکردم عالی باشد تا با خوب بودنم همه را خوشحال کنم.

  • دقیقا با چه زبانی با مدافعان صحبت می‌کنی؟

(می‌خندد) مخلوطی از انگلیسی و فارسی و پرتغالی.

  • البته بازیکنان پرسپولیس هم دیگر خوب به حرف‌هایت گوش می‌دهند.

خیلی خوشحالم که توانسته‌ام احترام متقابلی بین خودم و بازیکنان ایجاد کنم. اگر آن‌ها به حرف‌های من گوش می‌دهند به این خاطر است که من هم به آن‌ها احترام گذاشته‌ام. اگر می‌خواهی احترام ببینی باید به بقیه احترام بگذاری. زمانی که به پرسپولیس آمدم یک غریبه بودم. به جای آمده بودم که همه چیز برایم جدید بود. فرهنگ جدید، آدم‌های جدید. دوست داشتم با شوخی کردن و گرم گرفتن با سایر بازیکنان خودم را به آن‌ها نزدیک کنم. یواش یواش با همین شوخی کردن‌ها رابطه نزدیکی با هم برقرار کردیم و احترام متقابلی میان ما به وجود آمد. با خودم گفتم این من هستم که به یک محیط جدید آمده‌ام و باید خودم را با دیگران وفق دهم. اگر از روز اولی که به پرسپولیس آمدم می‌گفتم من نیلسون هستم و از اروپا آمده‌ام و طوری رفتار می‌کردم که خود را بالاتر از همه نشان دهم هیچ وقت این احترامی که الان میان بازیکنان و مسئولان تیم دارم را نداشتم. همیشه سعی کرده‌ام به همه احترام بگذارم و شاید به خاطر همین است که الان رابطه من با همه خوب است. خوشبختانه الان با تک تک بازیکنان دوستی نزدیکی دارم با همه بگو و بخند دارم و همه من را تحویل گرفته‌اند. از روز اول هم به من کمک کرده‌اند که در پرسپولیس پیشرفت کنم. شاید در تیم با مارکو (پروویچ) و ولاتکو که انگلیسی با هم حرف می زنیم بیشتر صحبت کنم اما این دلیل نمی شود که با بقیه حرف نزنم. برعکس با همه حرف می‌زنم تا هم کارمان در پرسولیس بهتر پیش برود و هم اینکه کمی فارسی یاد بگیرم.

  • به نظر می‌رسد استحکام خط دفاع پرسپولیس تا حد زیادی خیالت را در طول بازی راحت می‌کند.

بله، خط دفاع ما امسال خیلی خوب است. همه آنها قوی هستند و من در طول بازی به آنها اطمینان دارم.

  • امسال یک آمار خوب هم داشتی که 640 دقیقه پشت سر هم گلی دریافت نکردی.

بله، می دانستم که بالاخره بعد از چند بازی گل می خورم اما فکر نمی کردم آن گل را در ثانیه 40 بازی با نفت دریافت کنم. البته در ویتوریا گیمارش رکورد بهتری داشتم و 8 بازی بود که گل نخورده بودم و دقیقه اول نیمه دوم نهمین بازی آن گل را خوردم. در کل امسال در 12 بازی گلی دریافت نکرده ام اما به فکر رکورد زدن نیستم.

  • در لیگ شانسی برای قهرمانی ندارید و تمام امیدتان جام حذفی است.

ما در این فصل بد شانس بودیم. شروع قر و قاطی و بی نظمی داشتیم. تیم را مربی فصل قبل که فکر می‌کنم ترک بود بسته بود و در نیم فصل اول وضعیت مان همانطور بد ادامه پیدا کرد. رفته رفته بهتر شدیم. با این حال سه بازی تا پایان فصل باقی مانده است. سعی می کنیم هر سه بازی را ببریم. پرسپولیس تیم بزرگی است و باید همیشه در آن یک هدف داشته باشیم، برنده شدن. خودم شخصا دوست ندارم که الان در رده ششم هستیم. پرسپولیس همیشه باید برای قهرمانی بجنگد اما فقط قدمت یک باشگاه مهم نیست، ما هم در زمین باید برای قهرمان شدن بجنگیم. سعی می کنیم بیشترین امتیاز را در بازی های باقی مانده در لیگ به دست بیاوریم. بعد از آن جام حذفی را در پیش داریم. نمی توانیم بگوئیم که به راحتی به فینال صعود می کنیم و بعد هم قهرمان می شویم. یک حریف سخت داریم و باید در یک زمین دشوار به میدان برویم. اول از هر چیزی باید داماش را ببریم بعد به قهرمانی فکر کنیم.

  • یک سوال حاشیه ای. بعد از اینکه مانوئل ژوزه از پرسپولیس رفت نتایج این تیم خیلی خوب شد و این گمان در ذهن‌ها شکل گرفت که بازیکنان پرسپولیس دوست نداشتند همه توانایی خود را برای یک مربی خارجی بگذارند. نظرت در این باره چیست؟

من چنین چیزی را ندیدم در تیم. وجود آن هم کاملا غیر حرفه‌ای است. نمی‌توانم قبول کنم که بازیکنی تمام توان خود را در زمین نگذارد. فرقی نمی کند که چه کسی مربی است. برای خود من هیچ فرقی نمی کند که با یک مربی ایرانی کار می کنم یا خارجی. من با باشگاه قرارداد دارم و باید نهایت تلاشم را برای موفقیت باشگاه انجام دهم. برای مربی تیم هم احترام زیادی قائلم اما همه تلاشم برای موفقیت تیم و خوشحالی هواداران است.

  • برای فصل بعد با مسوولان باشگاه صحبت کرده‌ای؟

هنوز صحبت نکردم. زمان زیادی باقی مانده است. هر چند که دوست دارم در پرسپولیس بمانم. شنیده‌ام که مدیرعامل باشگاه هم از من خواسته که فصل بعد هم بمانم. با این حال هنوز صحبت جدی با من نشده است.

  • فکر می‌کنی بهترین مربی‌ات از ابتدا تاکنون چه کسی بوده است؟

مربی های خیلی خوبی داشتم. ریکاردو گومس که در پاری سن ژرمن و بنفیکا بازی کرده است برای من مربی خیلی خوبی بود. اواریستو که در رئال مادرید و بارسلونا آقای گل بود هم تاثیر زیادی در فوتبالم گذاشت. زه تئودور و پائولو سرجیو هم تاثیرگذار بودند اما فکر می کنم بهترین مربی من همان ریکاردو گومس بود.

  • تا چند سال دیگر به فوتبال ادامه می دهی؟

دوست دارم تا 40 سالگی بازی کنم حالا شاید بیشتر هم بشود. اگر تا آن موقع در پرسپولیس باشم که دیگر چه بهتر چرا که دیگر سنم اجازه نمی دهد به این کشور و آن کشور بروم (می‌خندد). شوخی می‌کنم دلیل اصلی‌اش این است که به دختر کوچکم نمی‌توانم زیاد محل اقامتم را عوض کنم چون برایش گیج کننده است. خانواده‌ام اینجا شرایط خوبی دارند و از همه چیز راضی هستند. البته اوایل برای خانواده‌ام کمی سخت بود. به هر حال تا قبل از این در یک کشور بازتر و آزادتر زندگی می‌کردند اما الان خیلی راخت‌تر هستند. حتی چند وقت پیش با همسرم که صحبت می‌کردم به من گفت در این چند ماه خیلی راحت تر از زمانی که در پرتغال بودیم زندگی می‌کند.

  • برای خودت چطور؟

وقتی به ایران آمدم سورپرایز شدم. دوستانم به من می‌گفتند برای چه به می‌خواهی به ایران بروی. مگر دیوانه شده‌ای؟ می‌گفتند ایران شرایط خوبی ندارد و نروی بهتر است. اما به خاطر همین حرف‌ها هم که بود گفتم می‌روم تا ببینم ایرانی که می‌گویند چطور است. آن چیزی که اینجا دیدم با وصف‌هایی که از ایران شنیدم کاملا فرق می‌کرد. بعضی‌ها بدون اینکه ببینند و بدانند حرف‌هایی می‌زدند. چیزهایی شنیده بودند و این شنیده‌ها را مرتب تکرار می‌کردند. اما من اینجا ماندم و دیدم کشور بسیار زیبایی است. مردم شادی دارد. به همان دوستانم زنگ زدم و گفتم ایران آن طوری که شما فکر می‌کنید نیست. البته اگر ایران کشور بازتری بود بدون شک می‌توانست بیشترین تعداد توریست را در هر سال به خود جذب کند. درست است که اینجا هم مثل برزیل فقیر دارد اما همه شاد هستند و به مشکلات شان می‌خندند. نمی‌گذارند که مشکلات شان برآنها غلبه کند. ایران از نظر فرهنگی و تاریخی کاملا غنی است و مکان‌های دیدنی زیادی دارد. مردمش خوب و مهمان نواز هستند. از بچگی پدرم این را به من یاد داده بود که از کسی یا چیزی نترسم و با همه چیز مقابله کنم.

  • چند وقت پیش خانواده‌ات را در تهران به گردش برده بودی. معلوم است که آدم خانواده دوستی هستی.

خانواده‌ام را خیلی دوست دارم. شاید بخش بزرگی از موفقیتم به همین خاطر باشد. دوست دارم هر کاری که از دستم بر می‌آید برای دخترم انجام دهم. عاشق تیراژه است. هفته‌ای دو بار باید او را ببریم تیراژه. وقتی اسمش می‌آید لب هایش تا بناگوش باز می‌شود! هیچ وقت بدون خانواده‌ام بیرون نمی‌روم.

  • مهدوی کیا در مصاحبه‌ای گفته بود که نیلسون بعد از عابدزاده بهترین دروزاه بان پرسپولیس است.

خیلی خوشحالم و باعث افتخارم است که مهدوی کیا درباره من چنین حرفی زده است. او یک بازیکن بسیار حرفه ای و باشخصیت است. او گذشته پرافتخاری دارد و من به خاطر این حرفش احساس غرور می کنم.

  • از خداحافظی‌اش ناراحت نشدی؟

اول اینکه باید بگویم خیلی خوشحال شدم و برای من تجربه خیلی خوبی بود که در این جند ماه با او آشنا شدم و با هم کار کردیم. مهدوی کیا را نه تنها به عنوان یک بازیکن بلکه یک انسان و یک مرد واقعی شناختم. در این چند وقت به جز احترام و دوستی چیزی از او ندیدم. خیلی حیف شد که او خداحافظی کرد. نه تنها برای پرسپولیس بلکه برای کل فوتبال که چنین مردی را از دست داد. خیلی افتخار می کنم که کنار چنین فردی بودم.

  • واقعا عملکرد خوبی در پرسپولیس داشته‌ای. شاید اگر کمی جوانتر بودی می توانستی به بازی در تیم ملی ایران هم فکر کنی!

(می خندد) نمی‌دانم. تا به حال به این موضوع فکر نکرده بودم.

  • بالاخره امسال یک قهرمانی می‌گیرید؟

ان شالله ( می خندد) بعد از بازی با داماش جواب سوال تان را می دهم.

نوشته شده توسط احسان






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 93/1/16 | 2:55 عصر | نویسنده : احسان | نظرات ()

 

بیوگرافی مهدی مهدوی کیا+خداحافظی از فوتبال

مهدی مهدوی کیا, بیوگرافی مهدی مهدوی کیا

بیوگرافی مهدی مهدوی کیا
مهدی مهدوی‌کیا اول مرداد سال 1356 در شهر ری به دنیا آمد.
وی از بچگی علاقه زیادی به فوتبال داشت و در دوران نوجوانی از زمین‌های خاکی جذب باشگاه بانک ملی شد و با پشتکار به باشگاه پرسپولیس پیوست.
وضعیت مهدی در پرسپولیس، اوایل چندان جالب نبود اما با آمدن استانکو وضعیت به کلی تغییر کرد تا او ضمن تثبیت موقعیت خود در باشگاه محبوبش به تیم ملی امید ایران راه پیدا کند.

مهدی مهدوی کیا, بیوگرافی مهدی مهدوی کیا

افتخارات و موفقیت‌های مهم ورزشی وی از سال 75 شروع شد، پس از محرومیت نعیم سعداوی وی در پیستون راست تیم ملی بازی کرد. مهدی با زدن 2 گل به چین شایستگی‌های خود را اثبات کرد.
وی در باشگاه‌های بانک ملی، پرسپولیس تهران، بوخوم، هامبورگ و اینتراخت فرانکفورت آلمان سابقه بازی دارد.
مهدوی‌کیا در سال 2003 از طرف کنفدراسیون فوتبال آسیا به عنوان بازیکن برتر فوتبال آسیا شناخته شد. هواداران هامبورگ به او لقب موشک ایرانی داده بودند.

مهدی مهدوی کیا, بیوگرافی مهدی مهدوی کیا

وی از باتجربه‌های فوتبال و تیم ملی فوتبال ایران است و در سال 1387 از سوی علی دایی؛ سرمربی وقت تیم ملی بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به بازو بست. او با حضور در دو جام جهانی 98 و 2006 خود را در سطح بین‌المللی مطرح کرد.
مهدوی‌کیا در سال 1998 به باشگاه بوخوم پیوست و در سال 1999 به هامبورگ رفت و تا سال 2007 در این تیم عضویت داشت که با تمام شدن قرارداد خود به تیم اینتراخت فرانکفورت پیوست. وی در مجموع 223 بازی در بوندس‌لیگا، 29 گل به ثمر رساند.

مهدی مهدوی کیا, بیوگرافی مهدی مهدوی کیا

وی پس از یک غیبت 9 ماهه در سال 1387 براى بازى با کره شمالى از سوی علی دایی به تیم ملى دعوت شد. این اولین مرتبه‌ای بود که مهدوى‌کیا براى تیمى که هدایت آن بر عهده على دایى است به میدان مى‌رفت.
وی تا سال 2010 با فرانکفورت قرار داشت. وی در سال 1388 بعد از 11 سال حضور در بوندس لیگا به ایران برگشت و به تیم استیل آذین پیوست.مهدوی‌کیا در یازدهمین دوره لیگ برتر با مسئولین باشگاه داماش گیلان برای همراهی این تیم  به توافق رسید و پیراهن این تیم را بر تن کرد.
وی پایان نیم فصل اول همان سال از این تیم جدا شد و بعد از 13 سال مجددا به تیم پرسپولیس پیوست و پس از عقد قرارداد با این تیم اعلام کرد پرسپولیس آخرین باشگاه دوران بازیگری وی است.

مهدی مهدوی کیا, بیوگرافی مهدی مهدوی کیا

خداحافظی مهدی مهدوی کیا از فوتبال

مهدی مهدوی‌کیا که اعلام کرده بود در پایان همین فصل از میادین خداحافظی خواهد کرد، اجرای تصمیمش را چند ماهی جلو انداخت. کاپیتان اول پرسپولیس خداحافظی خود را از میادین فوتبال اعلام کرد و در آخرین روزهای سال91 یکی از مهم‌ترین رویدادهای فوتبال را رقم زد. مهدوی کیا می‌گوید تا پایان فصل فقط در صورتی که پرسپولیس به فینال جام حذفی برود با چند دقیقه حضور در آن میدان برای همیشه با پیراهن پرسپولیس خداحافظی می‌کند.
کیا از ابتدای فصل روزهای متفاوتی را در پرسپولیس سپری کرد. مدتی در غیاب کریمی و در روزهای سیاه خوزه، به ستون اصلی تیم تبدیل شد و از سقوط بیشتر سرخپوشان جلوگیری کرد. اما تحولات فراوان تیم در نیم‌فصل دوم و همزمان یکی دو مصدومیت بدهنگام، کیا را کاملا به حاشیه راند. امروز هم با وجود آمادگی مهدوی‌کیا بعد از رفع مصدومیت، در ترکیب پرسپولیس جایی برای او وجود ندارد.
مهدی مهدوی‌کیا که اولین بازی خود را برای پرسپولیس 17 سال قبل انجام داده بالاخره در جلسه‌ای دو نفره با یحیی گل‌محمدی به این جمع‌بندی رسید که دیگر کادر فنی پرسپولیس به او نیازی ندارد و به همین خاطر اعلام کرد دیگر در میادین فوتبال حاضر نخواهد شد.

با این وجود با صحبت‌های انجام شده قرار است مهدوی‌کیا در تمرین‌ها و در کنار تیم حضور داشته باشد. او مثل تمام سال‌های بی‌حاشیه‌ای که در این فوتبال سپری کرد، تصمیم آخر را هم به شکلی گرفته که آرامش اردوی پرسپولیس را به هم نریزد.

نوشته شده توسط احسان






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 93/1/16 | 2:46 عصر | نویسنده : احسان | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 95/4/14 | 9:49 عصر | نویسنده : احسان | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.
ÇÈÒÇÑ æÈáǐ äæíÓí

آوازک

آوازک

کد حرکت متن دنبال موس

کد حرکت متن دنبال موس بزرگترین کانال